یعنی اس ام اس دادنا را ادامه بدم
ببین چه دختر چه پسر از جنس مخالف تو هر سنی خوششون میاد،
دخترا از مردای خوش تیپ و خوش هیکل و پسرا از زنای خوشکل و خوش هیکل..
این عادیه ولی دلیل نمیشه بخوان همسرشون دقیقا همونجوری باشه!
تو براساس ذهنیت واسه خودت میبری و میدوزی که این درست نیست..
آخرین حرفم: تنها باهاش صحبت کن بگو ازش خوشت میاد و قصدت ازدواجه ولی بعد از شناخت همدیگه، ازش بخواه فکر کنه جوابشو بده اگه قبول کرد خب رو هیکلت کار میکنی میشی همونی که بخواد اگرم قبول نکرد باز باشگاه میری و به گزینه های دیگه ای فکر میکنی.
ببخشید ببخشید ولی احمق نشی بزاری واسه یکسال دیگه چون فکر و خیال حالتو میگیره.
نری بهش بگی یکی از گزینه هامی یا یکی از بهترین گزینه هام یا همچین چیزی..بگو مدتها بهت فکر میکردم و خواستم از احساسم باخبر بشی.
اگه حضوری دسترسی نداری زنگش بزن تلفنی بهش بگو..بگو چون نتونستی حضوری تنها بهش بگی زنگش زدی
سلام منظورمن این نبودسام بهش بگوولی نه اونقدکه فکرکنه به داشته هات مینازی شایدتودلش منفی فکرکنه
ᓄ ـنابع בر پاییـטּ هر پست בرج شـבه استامام صادق سلام الله عليه : مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُكسى كهـ ᓄـؤـᓄـنى را براى گناهــى سرزنش كند، نـᓄـيرد تا خودش آטּ گناهـ را ᓄـرتكب شود ᓄـيزاטּ الحكـᓄـة: ح 14854
اوجتنهــــــــــــــــــــای ــیـ ...
اگه دلت پیش این دختره گیره باید صبر کنی
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
یکی از مشکلاتمم همینه که تو عرف خانوادگی اینا گزینه ای به اسم نامزدی وجود نداره.
یعنی اگه الان بهش بگم جوابش مثبت باشه باید برم خواستگاری 4.5 جلسه حرف بزنیم بعدشم عقد . و این گزینه هم واسه من زوده هم واسه او
خودمم دارم به این نتیجه میرسم حده اقل یکسال باید صبرکرد ولی علاقمو بگم و صبر کنم یا بزارم یکسال دیگه هم علاقمو بگم هم اقدام کنم؟
راستی یه سوال آبجی پریماه : من خیلی واسم مهمه همسرم دوست پسر و اینا نداشته باشه البته 99 درصد مطمئنم چنین دختری نیست با شناختی که از پدر و خانوادش دارم ولی خب به نظرت اگه جوابش مثبت بود چجوری باید بفهمم که دوست پسر نداشته؟
ویرایش توسط sam127 : 07-11-2015 در ساعت 12:42 PM
سام:
دلیل نمیشه اگه اونا چیزی به نام نامزدی نداشته باشن شما هم نداشته باشید!
اول صبر کن ببین جوابش بهت چیه بعد بشین راجب گذشتش خیالبافی کن واسه خودت و بگرد دنبال اینکه چجوری بفهمی دوست پسر داشته یا نه...بخدا این حرکات و فکرات زشته خجالت بکش
تو فعلا رو این تمرکز کن که زنگ بزنی حرفاتو بهش بزنی..حتی شده حرفاتو یادداشت کن بصورت محاوره ای نه رسمی و وقتی زنگش زدی از روش بخون و بهش بگو
راجب شرایطت هم خواستی بگی فقط میگی کار داری که خدا رو شکر حقوقش خوبه و بقیه شرایط هم ایشالا اگر خدا بخواد جور میشه..بیشتر بگی باعث ایجاد خیلی سوء تعبیرا میشه!
گفتن حرف دل برای بار اول سخته ولی باید با خودت کلنجار بری تا بتونی بگی..بجای اینکه بیای تاپیک سریالی بزنی بشین رو خودت کار کن که حرفتو بهش بزنی تاپیک زدن هیچ کمکی بهت نمیکنه.
اون اگر در گذشته چیزی داشته باشه و نخواد بفهمی جوری پنهان میکنه که مگر خدا بیاد رو زمین تا اون چیز فاش بشه یا خودش بگه..اینو از کسی که تجربش کرده بشنو!
والسلام
اعتراف میکنم سخت ترین لحظه زندگیم بود امروز ولی بالاخره بهش گفتم حضوری دیدمش
نمیخواستم زبون بازی کنم واسه همین سعی کردم خودم باشم و اینطوری بهش گفتم :
سلام ببین فلانی میخوام در یه مورد باهات صحبت کنم من مثل فلانی (پسرعموش) هزار تا دوست دختر نداشتم و با دختری تاحالا ارتباط نداشتم که بلد باشم چجوری باید با یه دختر صحبت کرد پس سبک خودم صحبت میکنم من از 2.3 سال پیش که رفتم تو فکر ازدواج هرچی فکر کردم تنها گزینم تو بودی و دوست دارم تو همسرم باشی نمیدونم دید تو چیه به من یا نظرت چیه ولی من قلبا دوست دارم و فکر میکنم میتونیم زوج خوشبختی باشیم من تاحالا تو زندگیم دختری نبوده پس اگه زیاد خوب بلد نیستم حرف بزنم یا هی دارم عرق میکنم معذرت میخوام چون بابت این حرفایی که دارم میزنم بهت خیلی فشار روم هستش چون تاحالا با کسی اینطوری صحبت نکرده بودم راستش فکر میکنم بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم چون تو این 2.3 سال که به دید ازدواج بهت نگاه کردم نه به دید یه دوست بچگی متوجه شدم که علایق مشترک زیاد داریم شاید بگی جوگیر شدم الان ولی تاحالا اینقدر مطمئن نبودم در هیچ زمینه ای خداروشکر از نظر مادی هم وضعیت نرمالی دارم و میتونم زندگی خوبی واست درست کنم با اخلاق و خانوادمم که خودت آشنا هستی ازت الان جواب نمیخوام دوست دارم رو این موضوع کاملا فکر کنی و بعد بهم جواب بدی دیگه همین
اینطوری واکنش نشون داد : اول نفس عمیق کشید بعد خندید بعدش گفت راستش خیلی هول شدم و انتظار چنین حرفی را نداشتم البته راستش چند باری مامانم حرف زده بود در موردت که فکر کنم یحیی بهت نظر مثبت داره منم میگفتم نه فکر نکنم اگرم باهام خودمونیه به خاطر اینه که دوست بچگی هم بودیم و منو به چشم خواهرش میبینه و مگه ندیدی هروقت صحبت ازدواج میشه یحیی میگه فقط و فقط با تک فرزند ازدواج میکنم و دوست دارم زنم تک فرزند باشه ولی منکه تک فرزند نیستم ولی الان فهمیدم ماجرا از اینی که فکر میکردم بالاتر بوده راستش خیلی شوک شدم ولی من سنم هنوز مناسب ازدواج نیست از اونور شرایط مالی بابامم به خاطر کارای هتل چند وقتیه خیلی مناسب نیست و نمیخوام بیش از این فشار روش بیاد ولی اگه میتونی صبر کنی تا سال دیگه همین موقع بهم فرصت بده تا فکر کنم و بیشتر با هم در ارتباط باشیم تا با دید به سمت مسیر ازدواج باهات آشناتر بشم و یکسال دیگه بهت جواب قطعی را میدم تا اون موقع هم سن خودم بیشتر میشه هم شرایط بابام رو به راه تر میشه بهتر میتونم تصمیم بگیرم تو هم خودت خوبی هم خانواده خوبی داری کدوم دختری بدش میاد همسرش خوش اخلاق و مهربون باشه و یه زندگی خوب را تجربه کنه پس بهم فرصت بده.فقط این مسئله بین خودمون باشه و نمیخوام پسر عموهام و دختر عمو و دختر عمه هاشم بفهمن چون حرف در میارن
بعدش باباش صداش زد رفت ولی من از بس عرق کردم دستمال کاغذی تموم شد ایشالا ضایع بازی در نیاوورده باشم خب نظرتون چیه ؟ به نظرتون صحبت ها مثبت بود یا منفی؟
ویرایش توسط sam127 : 07-11-2015 در ساعت 05:53 PM
سلام فقط بگی من برای تشکیل زندگی ازلحاظ مالی هیچ مشکلی ندارم همه چیز که نیازباشه واسه تشکیل زندگی دارم
مجموعه سومش هم اومد...انشاالله مشکلات همگی حل بشه
کارت عالی بودحرفات قشنگ بودهمه روجوگیرمیکنه دیدی حالاراحتر شدی از اون همه فکر
حالاخانوادت چیکارکردی درست شدنظرموافق دادن
منطقی وسنجیده دیگه خودت واردبودی بابا
حالامیخوای بگی بهشون یاتاسال بعدصبرمیکنی
خب اگه واقعا اينا رو گفتي پس بايد بهت تبريك گفت..از اين به بعد هم خودت باش به كارات برس بهش زنگ بزن روزانه باهاش حرف بزن هر از مدتي تونستي برو ديدنش تا ايشالا سال ديگه جواب مثبت بگيري و بري خونه بخت
بنظر من ارتباطتون زير نظر خانواده ها باشه بهتره.
هم اون به خانوادش بگه هم خودت
حالاشیرینی ماروکی میدی
دیدی گفتمممممممم دختره بخاطر سن ازدواجش ردت کرده ؟؟ و اگه بخوای تا یکی دوسال دیگه صبر کن دختره پخته تر بشه بتونه بشناستت؟؟؟
خب حالا که دیگه تصمیمت گرفتی
ولی یه خواهش خواهرانه ازت دارم
تو این یکسال که قرار همو بشناسید سعی کنید اول زیر نظرخانواده باشه
حرفهای عاشقانه این چیزا زیاد بهم نزنید که وابسته هم نشدی
یک درصد احتمال بده همه چیز بهم بخوره ( هیچ کس از اینده خبر نداره)
سعی نکن از گذشته چیزی بدونی چون اینجوری بهش یعنی اعتماد نداری و از گذشته بپرسی کوچیک میشه و حسش بهت تغییر میکنه گذشته هرکس مال خودش
به خدا توکل کن هرچی خیر و صلاح برات پیش بیاد
سعی کن تو این یکسال فقط دنبال تفاهم ها بگردی. ببینی چند درصد بهم دیگه میخورید شاید اون چیزی که فکر میکردی نباشه و خیلی چیز هاتون. باهم فرق داشته باشه
از علاقه و مخالف های هم دیگه. بیشتر سر در بیار
برا ایندت خیلی مهم
بازم میگم کاری نکن وابسته هم دیگه بشید و چشمتان گوشتون کور و کر بشه نتوانید چیز های بد هم درگرو ببینید
بیشتر ازدواج منطقی تر باشه تا احساسی
امیدوارم خدا برات بهترین هارو قرار بده
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
اماعلاقه اش نشون دادحاظربشناسی همدیگرونشونه خوبیه یعنی اونم حسی بهت داره وگرنه واکنشش طوری دیگه می بودپس تواین یسال حواست باشه اون الان بایه نگاه دیگه کنارته دلسردش نکن ببین چی دوست داره چی ناراحتش میکنی وخانوادش درجریان کاراتون بذاری کارایی بکن مثبت باشه واسه خودش وخانوادش
ممنون از همگی . بچه ها اینکه همش باید شروع کننده پیام یا صحبت باشم و او هیچوقت شروع کننده نیست طبیعیه به نظرتون؟
مثلا من باید حتما بهش اس بدم تا او جواب بده خودش یه بار به من اس ام اس نمیده .همیشه هم همینطور بوده فقط 1 بار تو کل سالها بهم زنگ زده اینم سوال داشته
اینکه این موضوع ادامه پیدا کنه به نظرتون مشکلی نداره که همش من شروع کننده باشم
اره طبيعيه
اون بايد ناز كنه و تو نازخر باشي 😁
sooshiyant اینکار باعث نمیشه فکر کنه این پسره چقد سیریشه ؟ یا واسش تکراری بشم یا از خسته بشه؟
من تقریبا هرروز ولو در حد یه پیام بهش میدم اونم خدایی کامل جواب میده
تو ديگه الان خواستگارشي
با اون پسر روزاي پيش فرق داره قراره همو بيشتر بشناسين..
بهش بگو از هروقت بگي شروع به شناخت بيشتر كنيم و بگو هروقت سوالي داشتي يا چيزي خواستي بپرس حتما جواب ميدم..
موقع برگشت هم روزي يكبار بهش زنگ بزن باهاش حرف بزن بگو بخند باحال باش و...
قبلا تو یه تایپیکی گفته بودم که به خاطر سادگیم چند ماه با یه دختری ارتباط داشتم اولش خیلی خوب بود من بهش پیام میدادم او جواب میداد حتی بیشتر وقتا او زنگ میزد ولی یهو ازم سرد شد و با کس دیگه ای رابطه برقرار کرد جرقشم از زمانی شروع شد که پول میخواست مانتو بخره من بهش ندادم .همش میترسم نکنه اینم مثل اون بشه یعنی وقتی که زیاد بهش بها میدم زیاد محبت میکنم احوالشو میپرسم یا کمک میکنم بهش تو مسائل درسی و مختلف فکر کنه حالا خودمو تو دست و پا انداختم و شخصیتم جلوش پایین بیاد و دیگه مهمم ندونه
همه رو با يه ديد نگاه نكن
اون قبليه لابد بهش گفته بودي پول و ماشين داري اونم فرصتو مناسب ديده ولي اينيكي خودش پول داشته و داره..نترس محبت كن ولي خب متعادل..حتي برا روز تولدش و يا مثلا روز دختر حواست باشه بهش كادو بدي يه كادوي خوب ولي نه گرون كه بعدا توقع ايجاد كنه نه هم خيلي ارزون كه بهش بربخوره
هیچ وقت از کسی که قلبا دوسش داری نگذر..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)